راهبردهای تعامل سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای با قشر خاکستری در تحقق حکمرانی اسلامی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 کارشناسی ارشد، دانشگاه باقرالعلوم(ع)، قم ایران

2 دانشیار، گروه مطالعات سیاسی، دانشگاه باقرالعلوم(ع)، قم، ایران

10.22081/jislamicgo.2025.72150.1034

چکیده

در نظام‌های سیاسی مردم‌پایه، یکی از چالش‌های راهبردی و مستمر، تعامل با طیفی از جامعه است که در ادبیات سیاسی به «قشر خاکستری» شناخته می‌شود. این قشر شامل شهروندانی است که نه وفاداری کامل ایدئولوژیک به ساختار حاکم دارند و نه در زمره معارضان رادیکال قرار می‌گیرند؛ بلکه موقعیت سیاسی و اجتماعی خود را بر اساس سنجش عقلانی و موازنه هزینه- فایده، در مقاطع گوناگون تغییر می‌دهند. در جمهوری اسلامی ایران، که مشروعیت نظام بر پیوند پویای میان حاکمیت و مردم استوار است، قشر خاکستری نقشی تعیین‌کننده در تحولات سیاسی، مشارکت‌های انتخاباتی، و تعادل نیروها در بزنگاه‌های حساس ایفا می‌کند. با وجود اهمیت این گروه، خلأ شناخت دقیق راهبردهای تعامل با آن به‌ویژه در چارچوب حکمرانی اسلامی محسوس است. تجربه چهار دهه رهبری آیت‌الله خامنه‌ای نشان می‌دهد که ایشان برای حفظ پیوند با این قشر، الگوهایی فراتر از سیاست بسیج سنتی و تبلیغ یک‌سویه به‌کار بسته‌اند و بر پایه عقلانیت گفت‌وگومحور حرکت کرده‌اند. مسئله اصلی این پژوهش آن است که این راهبردها چه مؤلفه‌هایی دارند، چگونه در بستر تحولات اجتماعی و سیاسی کشور دچار تطور شده‌اند، و چه تأثیری در استمرار مشروعیت و کارآمدی حکمرانی اسلامی داشته‌اند. هدف اصلی پژوهش، شناسایی، دسته‌بندی و تبیین راهبردهای آیت‌الله خامنه‌ای در تعامل سیاسی با قشر خاکستری و تحلیل نقش آن‌ها در تحقق حکمرانی اسلامی است. این هدف در چهار محور فرعی دنبال می‌شود: بازتعریف مفهوم قشر خاکستری در بستر تحولات اجتماعی و گفتمانی جمهوری اسلامی؛ بررسی روند تطور راهبردهای رهبری از دهه ۱۳۷۰ تا ۱۴۰۰ در مواجهه با تغییرات این قشر؛ استخراج اصول و الگوهای کلان تعامل، شامل ویژگی‌هایی چون اقناع تدریجی، مرزبندی نرم و گفت‌وگو با گروه‌های متنوع؛ و در نهایت ارزیابی ظرفیت این الگو برای ارائه به‌عنوان مدلی بومی در مطالعات تطبیقی حکمرانی دینی در جوامع متکثر. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی با بهره‌گیری از چارچوب نظری «کنش ارتباطی» یورگن هابرماس است که بر منطق تفاهم، عقلانیت ارتباطی و مشروعیت گفتار سیاسی استوار است. داده‌ها به‌صورت کتابخانه‌ای از طریق مطالعه بیانات، سخنرانی‌ها، موضع‌گیری‌ها و رفتارهای ارتباطی آیت‌الله خامنه‌ای طی سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۴۰۲ گردآوری شده است. تحلیل گفتمان انتقادی (CDA) برای واکاوی لایه‌های معنایی و بازنمایی سازوکارهای ارتباطی به‌کار رفته است تا مشخص شود چگونه این راهبردها در سطوح گفتاری، نهادی، نمادین و رفتاری شکل گرفته و تطور یافته‌اند. در فرایند تحلیل، بازه‌های زمانی مشخص بر اساس تحولات کلان سیاسی و اجتماعی (مانند پایان جنگ، دوره اصلاحات، ظهور فضای مجازی و تحولات پس از ۱۴۰۰) تفکیک و هر دوره با شاخص‌هایی چون نوع ارتباط با جامعه، ابزار انتقال پیام، و میزان مشارکت عمومی بررسی شده است. نتایج مطالعه نشان می‌دهد که راهبردهای تعامل رهبری با قشر خاکستری، سیر تحول زیر را طی کرده است:
ـ دهه ۱۳۷۰ - گذار از بسیج خطابی به اقناع عقلانی: با افزایش طبقه متوسط و تغییر انتظارات اجتماعی، گفتمان رسمی از بسیج احساسی و ایدئولوژیک به گفت‌وگوی عقلانی و تفسیر مفاهیم سیاسی و دینی با زبان قابل پذیرش برای اقشار مردد تغییر یافت.
ـ دهه ۱۳۸۰ - مدیریت شکاف‌ها و حفظ فضای مفاهمه: در شرایط قطبی‌سازی سیاسی، راهبرد بر حفظ وحدت ملی، بازتعریف مفاهیم بنیادین انقلاب و ایجاد بستر گفت‌وگو میان جریان‌های متنوع متمرکز شد تا مرزبندی‌ها مانع از مشارکت منتقدان در ساختار نشود.
ـ دهه ۱۳۹۰ - پاسخ به تحولات فضای مجازی: با کاهش انحصار رسانه‌ای رسمی و افزایش کنشگری غیرمتمرکز جامعه، راهبردها به سمت بازآفرینی پیام در محیط دیجیتال، ترویج سواد رسانه‌ای و اقناع چندلایه حرکت کرد.
ـ دهه ۱۴۰۰ - بازسازی سرمایه اجتماعی در مقیاس خرد: در شرایط کاهش مشارکت سیاسی و بی‌اعتمادی عمومی، تمرکز بر گفت‌وگوهای رو در رو با نخبگان، جوانان و گروه‌های اجتماعی کوچک جایگزین رویکردهای کلان‌محور شد.
در نهایت تحقیق حاضر شش راهبرد کلان را به عنوان شالوده اندیشه رهبری در حکمرانی اسلامی شناسایی کرده است:
1) اقناع تدریجی و تفسیر مرحله‌ای مفاهیم سیاسی: تطبیق معنا و روایت مفاهیم کلیدی (مانند استقلال، پیشرفت، مقاومت) با شرایط و افق ذهنی جامعه برای حفظ پیوند ارزشی.
2) مرزبندی نرم و طرد حداقلی: تمایز میان نقد و براندازی با هدف حفظ بیشترین دایره تعلق اجتماعی و جلوگیری از طرد اقشار مردد.
3) توجه به عاملیت مخاطب: پذیرش اینکه قشر خاکستری تحلیل‌گر و معناپرداز است و باید با زبان احترام و استدلال مورد خطاب قرار گیرد.
4) انعطاف مفهومی: بازتولید مفاهیم به تناسب تحولات سیاسی–اجتماعی بدون عدول از اصول بنیادین.
5) مدیریت پیام در بستر رسانه‌ای متکثر: استفاده از ابزارها و قالب‌های متنوع برای انتقال مؤثر معنا.
6) جذب حداکثری و دفع حداقلی با منطق اخلاق سیاسی علوی: تأکید بر تعامل، شنیدن و درک متقابل به عنوان بنیان مشروعیت‌سازی.
بررسی تطبیقی نشان می‌دهد که این راهبردها نه تاکتیک‌های موقت بلکه بخش‌هایی از یک منطق ارتباطی نظام‌مند برای بازسازی زبان مشترک با جامعه چندلایه و متغیر ایران هستند. این منطق، استمرار مشروعیت و ثبات اجتماعی را در گرو تعامل معناپذیر و گفت‌وگومحور با قشر خاکستری می‌داند و الگویی ارائه می‌کند که قابلیت بومی‌سازی در دیگر جوامع اسلامی متکثر را نیز دارد.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Ayatollah Khamenei’s Strategies for Political Engagement with the “Gray Stratum” in the Realization of Islamic Governance

نویسندگان [English]

  • Ali Bashtani 1
  • Massoud Moieni poor 2
1 MA., Baqir al-Olum University, Qom, Iran
2 Associate Professor, Department of Political Studies, Baqir al-Olum University, Qom, Iran
چکیده [English]

In people-based political systems, a strategic and persistent challenge is engaging a segment of society known in political discourse as the “gray stratum.” This stratum comprises citizens who neither possess full ideological loyalty to the ruling structure nor belong to the ranks of radical opponents; rather, they adjust their political and social positioning at various junctures on the basis of rational assessment and cost–benefit calculation. In the Islamic Republic of Iran—whose legitimacy rests on a dynamic bond between state and people—the gray stratum plays a decisive role in political developments, electoral participation, and the balance of forces at critical moments. Despite this group’s importance, there exists a notable gap in precise knowledge of strategies for engaging it, especially within the framework of Islamic governance. Four decades of Ayatollah Khamenei’s leadership show that, to preserve the bond with this stratum, he has employed patterns beyond traditional mobilization and one-way propaganda, proceeding on the basis of dialogue-oriented rationality. The central problem of this research is to identify the components of these strategies, trace how they have evolved within the country’s social and political transformations, and assess their impact on the continuity of legitimacy and the effectiveness of Islamic governance. The main objective is to identify, classify, and explain Ayatollah Khamenei’s strategies for political engagement with the gray stratum and to analyze their role in realizing Islamic governance. This objective is pursued along four subsidiary axes: redefining the concept of the gray stratum within the context of the Islamic Republic’s social and discursive transformations; examining the trajectory of the Leader’s strategies from the 1990s to the 2020s in response to changes within this stratum; extracting overarching principles and patterns of engagement—including features such as gradual persuasion, soft boundary-drawing, and dialogue with diverse groups; and, finally, evaluating the capacity of this pattern to serve as an indigenous model in comparative studies of religious governance in plural societies. The method is descriptive–analytical, employing Jürgen Habermas’s framework of “communicative action,” which rests on
the logic of understanding, communicative rationality, and the legitimacy of political discourse. Data were collected through library research by studying Ayatollah Khamenei’s statements, speeches, stances, and communicative practices from 1989 to 2023. Critical Discourse Analysis (CDA) was used to probe semantic layers and to reveal communicative mechanisms, clarifying how these strategies have been formed and evolved at discursive, institutional, symbolic, and behavioral levels. During analysis, time periods were delineated according to major political and social shifts (such as the end of the war, the reform era, the rise of cyberspace, and post-2021 developments), and each period was examined with indicators such as mode of societal communication, message-delivery tools, and the level of public participation. The results show the following trajectory of strategic evolution: in the 1990s—a transition from rhetorical mobilization to rational persuasion, as the growing middle class and changing social expectations prompted a shift from affective/ideological mobilization to rational dialogue that interpreted political and religious concepts in terms accessible to the hesitant; in the 2000s—managing cleavages and preserving a space for mutual understanding amid polarization, with emphasis on national unity, rearticulation of foundational revolutionary concepts, and creating venues for dialogue among diverse currents so that boundary-drawing would not bar critics from participation; in the 2010s—responding to the transformations of cyberspace by re-creating the message in digital environments, promoting media literacy, and practicing multilayer persuasion; and in the 2020s—rebuilding social capital at the micro scale by prioritizing face-to-face dialogues with elites, youth, and small social groups over macro-oriented approaches amid declining political participation and public trust. Ultimately, the study identifies six overarching strategies as the foundation of the Leader’s thought in Islamic governance: (1) gradual persuasion and staged interpretation of political concepts—adjusting the meaning and narrative of key notions (such as independence, progress, and resistance) to social conditions and mental horizons to preserve value-based linkage; (2) soft boundary-drawing and minimal exclusion—distinguishing critique from subversion to preserve the broadest possible circle of belonging and to prevent the exclusion of the hesitant; (3) attention to audience agency—recognizing the gray stratum as analytical and meaning-making,
to be addressed with a language of respect and reasoning; (4) conceptual flexibility—reproducing concepts commensurate with socio-political transformations without departing from foundational principles; (5) message management in a plural media environment—using diverse tools and formats to convey meaning effectively; and (6) maximal inclusion and minimal rejection in line with the moral-political logic of the ʿAlawī tradition—emphasizing engagement, listening, and mutual understanding as the basis of legitimacy-building. Comparative examination indicates that these are not temporary tactics but elements of a systematic communicative logic for reconstructing a shared language with Iran’s multilayered, evolving society—a logic that locates the continuity of legitimacy and social stability in meaningful, dialogue-centered engagement with the gray stratum and offers a model with potential for indigenization in other plural Islamic societies.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Gray Stratum
  • Ayatollah Khamenei
  • Soft Legitimacy
  • Communicative Rationality
  • Religious Governance
  • Discourse Analysis
آلن دال، رابرت. (1384). کتاب قدرت در دست کیست. مترجم: بنیاد فرهنگی پژوهشی غرب‌شناسی. تهران: نشر غرب‌شناسی.
امینی، آرمین. (1398). تاثیر رسانه‌های نوین بر دموکراسی در ایران. پژوهش‌های سیاسی و بین‌المللی، 10(39).
باستانی، سوسن. (1399). نظام رسانه‌ای ایران: جانشینی ناکامل رسانه‌های نوین و از جا دررفتگی شبکۀ رسانه‌ها. مطالعات فرهنگ ارتباطات، 21(49)، صص7-31.
خامنه‌ای، سید علی. (1/1/1394). بیانات در حرم مطهر رضوی. قابل دسترس در:
 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=29236
خامنه‌ای، سید علی. (11/7/1401). بیانات در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح. قابل دسترس در:                      https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=51048
خامنه‌ای، سید علی. (12/5/1372). بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری. قابل دسترس در:
 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2678
خامنه‌ای، سید علی. (21/4/1402). بیانات در دیدار مبلغین و طلاب حوزه‌های علمیه سراسر کشور. قابل دسترس در:
 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=53333
خامنه‌ای، سید علی. (28/11/1394). بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی‌. قابل دسترس در:
 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=32331
خمینی، سید روح‌الله. (1394). جایگاه مردم در نظام اسلامی از دیدگاه امام ‌خمینی. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌ خمینی.
داونز، آنتونی. (1402). نظریه اقتصادی دموکراسی. مترجم: رسول قنبری. دنیای اقتصاد.
دشتگلی هاشمی، مانا؛ خانیکی، هادی؛ شاوردی، تهمینه. (1395). تحولات کنش ارتباطی، حوزه‌ی عمومی، جامعه مدنی و دموکراسی در ایران (مطالعه موردی: فاصله جنبش مشروطه تا انتخابات ریاست جمهوری دهم. پژوهش سیاست نظری، شماره 20، صص231-267.
ربانی خوراسگانی، علی. (1395). مردم‌سالاری دینی از منظر امام خمینی. اصفهان: دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان.
رستمی‌پور، سجاد. (1397). اندیشه سیاسی آیت‌الله سید علی خامنه‌ای. تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
رفیعی، سید کمال‌الدین محمد. (1389). نقش مردم در حکومت دینی از دیدگاه امام ‌خمینی و قانون اساسی. تهران: دانشگاه آزاد اسلامی.
رنگریز، حسن. (1399). بررسی گفتمان پاسخگویی دولت‏‌ها در بخش نظام اداری ایران با استفاده از تحلیل گفتمان انتقادی. سیاستگذاری عمومی، 6(1)، صص200-220.
عارفخانی، احمد. (1387). اندیشه‌های سیاسی مقام معظم رهبری، تهران: مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی.
عطارزاده، بهزاد. (1399). منطق کنش جمعی و پیامدهای آن بر سیاستگذاری و توسعه اقتصادی. سیاستگذاری عمومی، 6(1)، صص351-372.
مرادی، علیرضا؛ حسین‌زاده فرمی، مهدی. (1400). شکاف اجتماعی دولت و جنبش چپ دانشجویی در دهه 1380. بررسی مسائل اجتماعی ایران، 12(2)، صص201- 229.
مهدوی، محمدصادق؛ مبارکی، محمد. (1385). تحلیل نظریه کنش ارتباطی هابرماس. تغییرات اجتماعی- فرهنگی، 2(8)، صص1-21.
واعظی، احمد. (1385). حکومت اسلامی. قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
یوسفی رامندی، رسول. (1399). تبیین عوامل موثر بر رفتار رای دهی قشر خاکستری در مدیریت مبارزات انتخاباتی. در: سومین کنفرانس بین‌المللی مطالعات اجتماعی، حقوق و فرهنگ عامه.